پرواز به سرزمین عشق
زمین و زمان و کوه و دریا دست به دست هم دادند تا یه بار دیگه منو راهی سفر مشهد عشق کنند ... طلبید رفتیم امام رضا(ع) یه نکته های کوچیکی بود که بد تو دلم نشست و حیفم اومد اینجا ننویسم
اولیش جمکران...
حضور مقدس در مسجد
هر وقت به جمکران که میرسم از اونجای که ساختار اجرایی بخصوص معماریشو اصلا قبول ندارم یه راست می رم سراغ امام زمان (عج) و نماز و ذکر و یاد اون امام غریب می کنم امسال وقتی وارد حیاط(صحن) اصلی مسجد شدم شکه شدم از این وسعت باز روبه رو یه جای نوشته بود قسمت گمشدگان ... بغضم گفت ... منم گم شدم ... شاید گم کردم برا من کاری می تونستن کنند من در خودم خدامو و در اطرافم امامم رو گم کرده بودم به مصداق اون حدیث خوب نگاه می کردم با دقت نگاه میکردم یعنی یکی از اینها امام زمان من بود؟
به نماز که ایستاده ام بغضم ترکید از خودخواهی خودم از خودخواهی مردم از نامردی های که کرده بودم گناه هام شرمنده ام کرد و داد زدم خدایا به زینب کبری قسمت ظهور امام زمان رو به خاطر قربتش نزدیک کن
چشم دل باز کن تا جان بینی
انچه نا دیدینیست آن بینی
قیام در مقابل رحمت
وقتی به حرم اما رضا رسیدم فقط دوست داشتم همون پشت در ورودی بشیینم ونگاه به گنبدش کنم و زار زار گریه کنم خیلی خطا کرده ام خیلی گناه کردم خیلی ناحق ها کردم ولی امام رضا با وجود همه اینها منو راه داده بود چقدر امام رضا مهربون بود و خدا چقدر بنده هاشو دوست داشت که با این همه گناهی که از من دیده بود منو باز اینجا راه داده بود جایی که زمین و زمان سنگ و فرش تا عرش مجنون شده بودند ...ای کاش می تونستم توبه کنم از همه گناه ها و به خدا پناه ببرم از هر چی ننگ و رنگ و ریاست بلکم محرم این وادی بشم به حق همون کسی که سبقت رحمته عن قضبه
پی نوشت: تمام کسانی که مدنظرم بودند و التماس دعا گفته بودند رو دعا کردم امیدوارم خدا به حق امام رضا بهترین هارو نصیبتون کنه
پی نوشت: دو تا حاجت بزرگ از امام رضا خواستم ... دعا کنید برآورده شه
پی نوشت: هنوز هیچی نشده دلم برای مسجد بالا سر تنگ شده ...
امام رضایی باشید یاعلی
+
نوشته شده در سه شنبه 89/6/30ساعت 10:47 عصر توسط komail
|
نظر